قالب های فارسی وردپرس 25

این وبلاگ جهت دسترسی آسان شما عزیزان به قالب های برتر وردپرس به صورت فارسی تدوین و راه اندازی شده است.

قالب های فارسی وردپرس 25

این وبلاگ جهت دسترسی آسان شما عزیزان به قالب های برتر وردپرس به صورت فارسی تدوین و راه اندازی شده است.

کارآفرینان کوچک چگونه می‌توانند انحصار تبلیغات را از دست فیسبوک و گوگل خارج کنند

بهترین روش برای حفظ سهام یک بازار روبه رشد چیست؟ اجتناب از رقابت سربه‌سر با انحصار دوقطبی و در عوض جستجوی فرصت‌های جدید.

اگرچه نام سازمان‌های فناوری تبلیغاتی کمتر شنیده شده است اما از ده‌ها سال قبل یا حتی قبل‌تر از آن، این شرکت‌ها به‌دنبال فرآیندهای نوآورانه ازجمله تبلیغات هدفمند (تبلیغات خودکار) و مزایده‌ بوده‌اند. استارتاپ‌های فناوری که زمانی به خاطر رشد تبلیغات آنلاین و افزایش امکانات کم‌هزینه رونق یافته بودند، امروزه به‌دلیل انحصار دوقطبی فیسبوک و گوگل دچار رکود شده‌اند.

به نقل از سازمان IAB (هیئت تبلیغات تعاملی)، تبلیغات دیجیتالی در سال ۲۰۱۷ با رکود ۸۸ میلیون دلاری روبه‌رو شد. البته، از ۲۱ درصد کل رشد بازار در سال گذشته، ۹۰ درصد آن متعلق به فیسبوک و گوگل بود. از طرفی براساس گزارش‌های نیویورک‌تایمز، تعداد سازمان‌های مستقل تبلیغات فناوری از سال ۲۰۱۳،  ۲۱ درصد کاهش یافته است.

به بیان دیگر سرمایه‌گذاری روی این شرکت‌ها کاهش یافته است. براساس آمار Crunchbase که به تحلیل ۲۰۰۰ معامله‌ و سرمایه‌گذاری در فناوری تبلیغات پرداخته، تا نیمه‌ی سال ۲۰۱۷ سرمایه‌گذاری در این حوزه نزدیک به ۸۰ درصد کاهش یافته است (این میزان در نیمه‌ی اول ۲۰۱۳ در اوج بود).

غلبه فیسبوک و گوگل

گوگل به‌دلیل شناسایی رقبای بالقوه و در پیش گرفتن استراتژی‌های تهاجمی، یک قطب فناوری تبلیغات را در اختیار گرفته است. از سوی دیگر، ۲.۲۷ میلیارد کاربر فعال فیسبوک در یک ماه به این معنی است که این شبکه‌ی اجتماعی روی یک معدن طلای پژوهش‌های بازاری قرار دارد. شاید غیرمنطقی به نظر برسد اما کارآفرینان فناوری تبلیغات در فضایی که تحت تسلط دو غول گرسنه است، باید به‌دنبال شکارهای کوچک‌تر باشند.

فرار از انحصار دوقطبی

بهترین روش برای دسترسی کارآفرینان فناوری تبلیغات به سهم روبه رشد بازار، جستجوی فرصت‌های جدید و اجتناب از رقابت سربه‌سر با گوگل و فیسبوک است. برای مثال این شرکت‌های کوچک می‌توانند با لینک داده‌های پرداخت آفلاین به داده‌های آنلاین مشتری، به یک مجموعه از شناسه‌های پلتفرم برسند. از این شناسه‌ها می‌توان برای تبلیغات هدفمند استفاده کرد.

ویدئو استریمینگ هم فضایی نوظهور برای استارتاپ‌ها است که در آن می‌توانند از ظرفیت کانال‌های درآمدی استفاده کنند. با ورود آمازون به تبلیغات کسب‌وکار، استارتاپ‌ها با دستگاه‌هایی مانند Echo و FireTire می‌توانند تبلیغات را به خانه‌ی مشتریان ببرند.

با اینکه هیچ روش تضمین‌شده‌ای برای کسب اعتماد سرمایه‌گذار وجود ندارد، اما استارتاپ‌های فناوری تبلیغاتی و سازمان‌های مستقل باید به این نکته‌ی مهم توجه کنند که غلبه بر بازار لزوما به‌معنی کیفیت یا ارجحیت نیست. در نتیجه‌ی رسوایی‌های فیسبوک، نگرانی مشتریان و قانون‌گذاران به‌شدت بالا رفت.

در این شرایط سازمان‌های فناوری تبلیغاتی با تمرکز بر شفافیت داده‌ها و اطلاعات، می‌توانند نظر مشتریان جدید را به خود جلب کنند.سازمان‌های فناوری تبلیغاتی برای فرار از این انحصار دوقطبی باید مراحل ذیل را انجام دهند:

۱. تحکیم جایگاه با رقابت

شرکت‌های پایدار در فضای تبلیغات سازمانی به‌دنبال شکست گوگل و فیسبوک هستند تا بتوانند قبل از به دام افتادن در این انحصار دوقطبی موقعیت خود را تحکیم کنند. اما براساس گزارش نیویورک‌تایمز از پژوهش‌های LUMA، تنها ۱۸۵ سازمان فناوری در سه‌ماهه‌ی دوم ۲۰۱۸ باقی مانده‌اند. به‌گفته‌ی تری کاواجا، سرپرست این گروه پژوهشی:

با اینکه تمام صنایع وارد منحنی رشد شده‌اند، اما باید جایگاه خود را تحکیم کنند؛ اما بسیاری از این شرکت‌ها سودبخش نبودند و به همین دلیل دوام نیاوردند.

۲. هدف قرار دادن مخاطب‌های خارج از انحصار دوقطبی

کنسرسیوم فناوری تبلیغاتی شامل AppNexus، MediaMath و LiveRamp در تلاش هستند مخاطب‌های خارج از گوگل و فیسبوک را ازطریق شناسه‌های پلتفرم، هدف قرار دهند. فیسبوک و گوگل به‌عنوان دو غول فناوری به‌دلیل تعداد زیاد کاربرها به سود و ارزش زیادی می‌رسند، اما این کنسرسیوم برای بهبود سرمایه‌گذاری رسانه‌ای خارج از گوگل و فیسبوک تلاش می‌کند.

این هیئت برای افزایش اطمینان سرمایه‌گذار و  امنیت و حفظ حریم خصوصی کاربرها به تطبیق یک کد اخلاقی پرداخته است. نگرانی در مورد مسائل امنیتی در میان کاربران پلتفرم‌های غالب روزبه‌روز افزایش می‌یابد و می‌توان از آن به‌عنوان یک مزیت رقابتی استفاده کرد.

۳. شناسایی بازارهای کوچک

 کارآفرینان برای دستیابی به دلارهای ارزشمند فناوری تبلیغات باید کار را برای شرکت‌های بزرگ دشوار کنند (با تمرکز بر بازارهای کوچک که ارزش بالا و حجم کمی دارند). برای مثال، اپلیکیشن راهنمای ویز (Waze) کاربرهایی را هدف قرار می‌دهد که به‌دنبال بهینه‌سازی سفر و اجتناب از دام‌های ترافیکی هستند. 

ویز با اپلیکیشن مسیریاب هوشمند خود از گوگل سبقت گرفت 

به‌دلیل وابستگی زیاد کاربرها به خدمات موقعیت‌یابی اپلیکیشن ویز، این اپلیکیشن می‌تواند با تبلیغات مبتنی بر موقعیت مکانی و سفارشی کاربران را هدف قرار دهد. نقشه‌های گوگل قدرت رقابت با ویژگی‌های منحصربه‌فرد ویز را ندارند. درنتیجه، به گزارش TechCrunch در سال ۲۰۱۳  این غول فناوری رقابت را به رقیب جوان خود واگذار کرد.

تبلیغات، یک بازار روبه رشد و سودبخش است. با افزایش فناوری‌های تبلیغاتی و پیاده‌سازی GDPR در اروپا (قانون محافظت از داده‌های عمومی)، بسیاری از استارتاپ‌ها و شرکت‌های کوچک‌تر امیدوارند این قانون سرعت انحصار فیسبوک و گوگل را کاهش دهد. شاید این یک تهدید کوچک برای تطبیق غول‌های فناوری باشد اما الان زمان نوآوری در فضای فناوری تبلیغات است.

همه چیز در مورد معاملات یکی بخر دوتا ببر

دیدن جمله‌ی «یکی بخر، دوتا ببر» هر مشتری را برای خریدن یک کالا وسوسه می‌کند اما آیا این معاملات واقعا به نفع مشتری بوده یا نوعی تخفیف فریبنده هستند؟

گاهی‌اوقات در دنیای تبلیغات، یک جمله‌ی ساده قدرتی معادل هزار فروشنده دارد و کاری می‌کند که حتی عاقل‌ترین خریداران نیز برای یک تخفیف سه دلاری سه ساعت در صف بایستند یا همدیگر را به خاطر یک تکه کیک رایگان کتک بزنند. اما همان‌طور که از قدیم گفته‌اند، هیچ ارزانی بی‌علت نیست و هیچ فروشنده‌ای اجناس خود را برای منافع مردم حراج نمی‌کند و هدف اغلب آن‌ها ارتقای محصول و توسعه‌ی کسب‌وکار است.

عبارت «یکی بخر، دوتا ببر»، از وسوسه‌کننده‌ترین جملاتی است که هر خریداری را جذب می‌کند تا حداقل یک بار کالا را از نزدیک بررسی کند. اما چرا کلمه‌ی «رایگان» چنین بار روانی در ذهن خریدار ایجاد می‌کند و آیا این معاملات واقعا ارزش دارند؟

قدرت هیپنوتیزم کلمه‌‌ی رایگان

buy one get one free

دن آریلی، اقتصاددان رفتاری، آزمایش جالبی انجام داده که نتیجه‌ی آن را در تصویر بالا مشاهده می‌کنید. او در این آزمایش میزان فروش دو شکلات Hershey’s Kiss (شکلات سفید رنگ) و Lindt truffle (شکلات قرمزرنگ) که کیفیت بهتری داشت را مقایسه کرد. آریلی در اولین آزمایش (تصویر سمت چپ) شکلات سفیدرنگ را ۰.۰۱ دلار و شکلات قرمزرنگ را ۰.۱۵ دلار قیمت گذاشت، میزان فروش شکلات سفید رنگ ۲۷ درصد و میزان فروش شکلات قرمزرنگ ۷۳ درصد بود که باتوجه‌به کیفیت پایین‌تر شکلات سفید کاملا طبیعی است.

او در آزمایش دوم (تصویر سمت راست) قیمت شکلات سفید را مجانی و قیمت شکلات قرمز را همان ۰.۱۵ دلار گذاشت و این بار نتیجه‌ی آزمایش کاملا عوض شد. شکلات سفید رنگ با اینکه کیفیت پایین‌تری داشت ۶۹ درصد و شکلات قرمز رنگ ۳۱ درصد فروش داشت. درواقع کلمه‌ی «رایگان» نتیجه‌ی این مطالعه را کاملا برعکس کرد.

هنگامی که شخصی قصد خریداری کالایی را دارد، میزان رضایت خاطری که بابت خریدن کالایی به دست می‌آورد، درکنار هزینه‌ای که می پردازد تجزیه‌وتحلیل می‌کند. اما آریلی ثابت کرد که کلمه‌ی رایگان، مزایای کالا را در مغز انسان بیشتر از ارزش واقعی آن بالا می‌برد و ناگهان شکلات سفیدرنگ به بهترین شکلات بازار تبدیل می‌شود.

درواقع انسان‌ها قربانی تأثیر مجانی بودن یک کالا می‌شوند و تقاضا برای داشتن آن ناگهان در مغزشان افزایش پیدا می‌کند. به‌عنوان مثال اغلب ما حاضر نیستیم یک تی‌شرت سفید رنگ بی‌کیفیت بخریم اما زمانی‌که همان تی‌شرت به‌صورت رایگان عرضه می‌شود حاضریم ساعت‌ها در صف بایستیم و حتی برای داشتن آن دعوا کنیم. آریلی می‌گوید:

زمانی‌که کالایی همراه‌با عبارت رایگان عرضه می‌شود، مردم را چنان هیجان‌زده می‌کند که جایی برای دخالت عقل و منطق در تصمیم‌گیری باقی نمی‌ماند.

خرده‌فروشان کاملا نسبت به این موضوع آگاه هستند و سال‌های سال است که تلاش می‌کنند با به کار بردن عبارت «یکی بخر دوتا ببر» فروش محصولات خود را افزایش دهند.

 قانون یکی بخر دوتا ببر

buy one get one free

آگهی‌های تلویزیونی، ویترین مغازه‌ها و صفحه‌ی فرود وب‌سایت‌ها معمولا جایی است که این عبارت به چشم می‌خورد. منشأ این جمله نامشخص است اما تا اینجا قدیمی‌ترین کاربرد آن مربوط‌به یک آگهی است که در روزنامه‌ای در سال ۱۹۰۸ میلادی چاپ شده بود. مخاطبان هدف این آگهی خانم‌ها بودند که با خریدن یک لباس پشمی دو لباس پشمی تحویل می‌گرفتند. باتوجه‌به قیمت‌ها در آن زمان، قیمتی که برای یک لباس پشمی در این آگهی در نظر گرفته شده بود درواقع معادل قیمت دو لباس پشمی بود.

طبق آمار تا به حال ۹۳ درصد فروشندگان از این روش حراج استفاده کرده‌اند و ۶۶ درصد آن‌ها از نتیجه راضی بوده‌اند. این مدل معاملات برای خرده‌فروشان بسیار جذاب است زیرا اجناس بی‌کیفیت انبار خود را با نام لطف کردن در حق مشتری‌های وفادار، به فروش می‌رسانند.

buy one get one free

به‌عنوان مثال خرده‌فروشی را در نظر بگیرید که قیمت هر شلوار جین مازاد برای خودشان ۲۰ دلار تمام شده است و هر شلوار جین در بازار ۱۰۰ دلار قیمت دارد. اگر آن‌ها اجناس را با ۵۰ درصد تخفیف عرضه کنند، سود حاصل از فروش هر شلوار ۳۰ دلار (۵۰ دلار منهای ۲۰ دلار) خواهد بود. حال با حراج به روش یکی بخر دوتا ببر با قیمت ۱۰۰ دلار سود حاصل از فروش هر جفت شلوار همان مقدار است با این تفاوت که در هر معامله دو کالا فروخته شده است؛ درواقع هر معادله ۶۰ دلار سود دارد.

فروشنده‌ها از این مدل معاملات استقبال می‌کنند زیرا روی کاغذ به نظر می‌رسد کالای دوم کاملا مجانی است اما در عمل این کالاها همان اجناسی هستند که تقاضای خریدشان پایین بوده، کارایی ندارند، بی‌کیفیت هستند یا تاریخ انقضایشان نزدیک است. مارک کوهن، مدیر تحقیقات خرده‌فروشی دانشگاه کلمبیا می‌گوید:

معاملاتی که کالای دوم را درصورت خرید کالای اول به‌صورت رایگان عرضه می‌کنند، باعث می‌شوند خریدار به جزئیات توجهی نداشته باشد. خریدار کلمه‌ی رایگان را که می‌بیند، نسبت به خرید کالا ترغیب می‌شود بدون اینکه ارزش واقعی آن را از نظر ریاضی حساب کند.

از نظر ریاضی بسیار ساده است، درواقع شما دو کالا را با ۵۰ درصد تخفیف می‌خرید، کالایی که معمولا قبل از ارائه‌ی این تخفیف، قیمت آن را افزایش داده‌اند.

buy one get one free

چرا این معاملات معمولا به ضرر مردم است

بونی پاتون، مدیراجرایی شرکتی است که در زمینه‌ی تنظیم تبلیغات فریبنده و بازاریابی ساختگی فعالیت می‌کند. او روزانه تبلیغاتی زیادی را بررسی کرده و معتقد است باطن اغلب آگهی‌های یکی بخر دوتا ببر به خوبی ظاهرشان نیست و می‌گوید:

تکنیک مشترک چنین معاملاتی این است که خرده‌فروش‌ها کالای اصلی را با قیمت بالایی عرضه می‌کنند. به‌عنوان مثال فروشنده‌ای که لباسی را با عنوان یکی بخر دوتا ببر به قیمت ۴۰ دلار عرضه می‌کند یعنی هر لباس را ۲۰ دلار می‌فروشد و در عمل نیز قیمت واقعی هر لباس همان ۲۰ دلار است. طبق شکایات مطرح‌شده در بخش گزارش‌های مشتری، حداقل ۱۵۰ مورد پرونده‌ی حقوقی از بیش از ۸۰ برند معروف در رابطه با این روش تخفیف ثبت شده است.

تعدادی از معروف‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:

برگرکینگ: ساندویچ‌هایی را تحت عنوان یکی بخر دوتا ببر با قیمت ۳.۱۵ دلار عرضه می‌کرد درصورتی‌که تا پیش از این پیشنهاد، هر ساندویچ ۲.۱۶ دلار قیمت داشت.

MyPillow: بالش‌های خود را با تخفیف یکی بخر دوتا ببر عرضه می‌کرد درصورتی‌که قیمت آن‌ها را دو برابر افزایش داده بود.

VIsionWorks: پیشنهاد داده بود که خریداران با خریدن هر عینک آفتابی، یک عینک آفتابی مجانی کادو می‌گیرند درصورتی‌که قیمت هر عینک را ۴۰ درصد بالا برده بود.

Jos. A. Bank: هر دست کت‌وشلوار خود را در حراج یکی بخر دوتا ببر ۸۰۰ دلار می‌فروخت درصورتی‌که ارزش هر دست ۶۰۰ دلار بود.

معاملات یکی بخر دوتا ببر معمولا در مورد کالاهایی مانند خمیردندان منطقی به نظر می‌رسد زیرا روزی مورد استفاده قرار می‌گیرند اما در مواردی که کالاهای مازاد در انباری مانند لباس‌های بی‌کیفیت به‌عنوان کالای رایگان دوم عرضه می‌شوند و معمولا پول آن‌ها با بالا کشیدن قیمت کالای اول تأمین می‌شود، کاملا به ضرر مشتری است.

مردم معمولا با دیدن واژه‌ی رایگان از یک محصول دو عدد می‌خرند درصورتی‌که تنها به یکی از آن‌ها احتیاج دارند و معمولا کالای دوم دور انداخته می‌شود. این موضوع حتی در مورد غذا نیز صادق است. زمانی‌که یک پیتزا می‌خرید و دو پیتزا تحویل می‌گیرید، اولین جعبه را با اشتها می‌خورید اما معمولا میل و رغبتی برای خوردن پیتزای دوم باقی نخواهد ماند. به‌طور کلی خریدن دو کالای مشابه تنها زمانی کاربرد دارد که واقعا به آن نیاز داشته باشید در غیر این‌صورت نه‌تنها سودی ندارد بلکه ضرر هم خواهد داشت.

buy one get one free

انواع مختلف تخفیف‌های فریبنده

تحویل رایگان به ازای خرید بیشتر از مقدار تعیین‌شده، یکی دیگر از تخفیف‌های رایج فروشگاه‌های اینترنتی است. بسیاری از خریداران به منظور بهره‌مندی از تخفیف تحویل رایگان یک یا چند کالای غیرضروری نیز خریداری می‌کنند تا مجموع خریدها به بیش از ۱۰۰ دلار برسد تا درنهایت از پرداخت پنج تا ۱۰ دلار هزینه‌ی ارسال معاف شوند.

هرآنچه باید درباره‌ی داستان‌سرایی در کسب‌وکار بدانید

داستان‌سرایی یکی از تکنیک‌های مؤثر بازاریابی است که به شرکت‌ها فرصت می‌دهد هدف‌ها و پیام‌ها و مزیت‌های رقابتی خود را به‌شکلی جذاب برای مخاطبان توصیف کنند.

داستان‌سرایی فرایند یا روش یا تکنیک نیست. حتی در دنیای کسب‌وکار نیز، داستان‌سرایی هنر است و به خلاقیت، چشم‌انداز، مهارت و تمرین نیاز دارد. نمی‌توانید داستان‌سرایی را پس از شرکت در رویداد یا دوره‌ی آموزشی یاد بگیرید؛ زیرا تبحر در این هنر، مستلزم جریان تکاملی آزمون‌وخطا است. به‌همین‌دلیل، داستان‌سرایی به یکی از اجزای مهم‌ کمپین‌های موفق بازاریابی تبدیل‌ شده و برندهای محبوب را از کسب‌وکارهای ساده متمایز می‌کند.

داستان‌سرایی چیست؟

داستان‌سرایی فرایند بهره‌گیری از «واقعیت» و «روایت» برای توضیح برخی مسائل به مخاطبان است. برخی از داستان‌ها، مبتنی به امور واقعی هستند و برخی از آن‌ها نیز به‌منظور توضیح بهتر پیام اصلی برند، شاخ‌وبرگ داده می‌شوند. شاید این توضیح ساده به‌نظر برسد؛ ولی در واقعیت، داستان‌سرایی با الزامات زیادی همراه می‌شود. اگر در حوزه‌ی بازاریابی فعالیت می‌کنید، تصویر زیر از ReferralCandy طرح و رئوس کلی داستان را به شما نشان می‌دهد.

Storytelling

داستان‌ها زبانی جهانی هستند که همه‌ی مردم صرف‌نظر از مکانی که در آن زندگی می‌کنند، می‌توانند آن‌ها را درک کنند. داستان‌ها قوه‌ی تخیل و اشتیاق افراد را تحریک می‌کنند و احساس جامعه‌ای واحد را بین گویندگان و شنوندگان به‌وجود می‌آورند. بسیاری از مردم می‌توانند داستان بگویند؛ اما فقط برخی از آن‌ها می‌توانند با بهره‌گیری از مهارت‌های داستان‌سرایی به نماینده‌ی برند یا کسب‌وکار یا سازمان تبدیل شوند. این‌ها افرادی هستند که معمولا آن‌ها را در مشاغل بازاریابی و نویسندگان محتوا و متخصصان روابط‌عمومی می‌شناسیم. بااین‌حال پیش از اینکه به عناصر داستانی تأثیرگذار بپردازیم و چگونگی خلق آن را توضیح دهیم، موضوع دیگری را مطرح می‌کنیم: چرا به‌عنوان یک جامعه و فرهنگ و اقتصاد، به داستان‌سرایی روی می‌آوریم؟ چرا داستان را به‌عنوان راهی برای به اشتراک‌گذاری و توضیح و فروش اطلاعات انتخاب می‌کنیم؟

داستان‌ها، پیام‌های پیچیده را ساده‌ و چکیده‌ی مفاهیم را بیان می‌کنند

همه‌ی مردم گاهی برای درک ایده‌های جدید یا مسائل دشوار به‌مشکل برمی‌خورند. در چنین وضعیتی، داستان‌سرایی مزایای خود را نشان می‌دهد. داستان‌ها مفاهیم انتزاعی را یکپارچه و منسجم می‌کنند و پیام‌های پیچیده را به زبانی ساده توضیح می‌دهند. وقتی می‌خواهیم مفهوم مهم و غیرملموسی را برای کاربران یا مخاطبان شرح دهیم، آن را به ایده‌های واقعی و درک‌کردنی تبدیل یا مرتبط می‌کنیم.

به‌عنوان‌ مثال، اپل را در نظر بگیرید. توضیح مفاهیم تخصصی کامپیوتر و گوشی هوشمند برای مصرف‌کنندگان عادی کار ساده‌ای نیست؛ ولی اپل به‌جای تأکید بر اصطلاحات فنی که برای اغلب مشتریان درک‌پذیر نیست، از داستان‌هایی استفاده می‌کند که در زندگی واقعی رخ می‌دهند. بدین‌ترتیب، آن‌ها موفق شده‌اند مزایای محصولات خود را برای مصرف‌کنندگان دقیقا شرح دهند. 

داستان‌ها احساس اجتماعی مردم را تقویت می‌کنند

یکی از قوت‌های داستان‌سرایی این است که روی احساس مخاطب دست می‌گذارد. همه‌ی مردم با نقاط عطف داستان و موفقیت‌ها و شکست‌ها ارتباط برقرار می‌کنند. به‌اشتراک‌گذاری داستان برند باعث می‌شود حتی افراد بسیار متفاوت نیز درکنارهم، احساس اجتماعی واحد را تجربه کنند. دنیای امروزی مردم را به‌واسطه‌ی عواملی مختلفی از هم متمایز می‌کند؛ اما داستان‌ها مردم را صرف‌نظر از زبان، مذهب، ترجیحات سیاسی یا قومیت به‌هم پیوند می‌دهند و حس جامعه‌ی منسجم را ایجاد می‌کنند.

داستان‌ها الهام‌بخش هستند و انگیزه‌ی مردم را افزایش می‌دهند

یکی از ویژگی‌های داستان برند این است که روزهای خوب‌ و‌ بد و ضعف‌ها و قوت‌ها و شکست‌ها و پیروزی‌ها را بیان می‌کند و دقیقا به‌همین‌دلیل الهام‌بخش است و مشتریان را به‌عمل وامی‌دارد. داستان برند یکی از عوامل مهم‌ ایجاد وفاداری برند محسوب می‌شود. وقتی روایتی را درباره‌ی برند یا محصول خلق می‌کنید، نه‌تنها برند یا محصول خود را «انسانی» می‌کنید؛ بلکه درواقع کسب‌وکار خود را نیز بازاریابی می‌کنید.

Storytelling

داستان‌سرایی کسب‌وکار را به شنوندگان متصل می‌کند

زمانی‌که درباره‌ی کسب‌وکار خود صحبت می‌کنید، برای مخاطبان توضیح می‌دهید عاشق محصولاتتان هستید و برای تولید آن‌ها زحمت‌ کشیده‌اید و به دستاوردتان افتخار می‌کنید؛ ولی این موضوعات چیزی نیست که شنونده به‌دنبال شنیدنش باشد. اگر داستان مؤثری را برپایه‌ی سؤال‌های احتمالی مشتریان و کارایی محصول توسعه دهید، اطلاعاتی به مخاطبان ارائه می‌دهید که آن‌ها را به عمل ترغیب می‌کند.

داستان‌سرایی مزیتی رقابتی به‌شمار می‌رود

شما با ارائه‌ی فهرست دستاوردهای شرکت چشم‌انداز درخورتوجهی به مشتریان ارائه نمی‌دهید؛ به‌ویژه زمانی‌که استارتاپ را اداره می‌کنید، با معرفی دستاوردها به مزیت رقابتی دست پیدا نمی‌کنید. برای افزایش میزان تأثیرگذاری علاوه‌بر معرفی دستاوردها، به انگیزش احساسی احتیاج خواهید داشت. مردم بعد از روبه‌روشدن با شرایط مشابه دو شرکت براساس احساساتشان تصمیم می‌گیرند. بنابراین، علاوه‌بر معرفی مزیت‌های رقابتی خود، باید به احساسات مشتری نیز اهمیت دهید تا در رقابت پیروز شوید.

داستان‌سرایی اعتبار شخصی را افزایش می‌دهد

مردم صرفا نمی‌خواهند محصول یا خدمت برند را بخرند؛ بلکه می‌خواهند با شخصیت افرادی آشنا شوند که آن کسب‌و‌کار را اداره می‌کنند. وقتی کسب‌وکاری را رهبری می‌کنید، با فرصت‌های زیادی مواجه می‌شوید که می‌توانید به مشتریان نشان دهید شما هم درست مانند آن‌ها هستید. داستان‌سرایی در‌این‌زمینه نیز کاربردی است و رهبر کسب‌و‌کار می‌تواند به مشتریان نشان دهد که تجربیاتش چقدر به تجربیات آن‌ها نزدیک است.

Storytelling

ویژگی‌های داستان مؤثر

بسته به دیدگاه و عقیده‌ی شخصی افراد، خوب و بد بودن روایت امری نسبی تلقی می‌شود؛ اما برخی از عناصر تجربه‌ی داستان‌سرایی را در هر موقعیتی بهبود می‌دهند.

  • سرگرم‌کننده‌بودن: داستان مؤثر مخاطب را درگیر و کنجکاو می‌کند. خوانندگان یا شنوندگان مشتاق هستند مراحل بعدی ماجرا را بفهمند.
  • آموزش: داستان مؤثر تمایل مردم به یادگیری را افزایش می‌دهد و بانک دانش آن‌ها را غنی‌تر می‌کند.
  • جهانی‌بودن: داستان مؤثر باید به همه‌ی مردم مربوط شود؛ یعنی روی احساسات و تجربه‌هایی دست بگذارد که اغلب مردم با آن‌ها سروکار دارند.
  • ساختار: داستان شما باید ساختار منسجمی داشته باشد و به توضیح پیام اصلی کسب‌وکار کمک کند.
  • به‌یادماندنی: داستان‌ مؤثر چه ازطریق الهام‌بخشی و چه حس شوخ‌طبعی و طنز یا هر تاکتیک دیگری در ذهن مخاطبان ماندگار می‌شوند.

مهم‌ترین مؤلفه‌های داستان

صرف‌نظر از داستانی که می‌خواهید برای مخاطبان تعریف کنید، هر روایت تأثیرگذار باید از سه مؤلفه برخوردار باشد:

  • شخصیت‌ها (کاراکترها): هر داستان حداقل یک شخصیت اصلی دارد که کلید ارتباط مخاطب با داستان شما خواهد بود. اگر مخاطبان بتوانند خودشان را در نقش شخصیت اصلی داستان ببینند، با احتمال بیشتری دست به عمل می‌زنند و از محصولات یا خدماتتان استقبال می‌کنند.
  • تضادها و برخوردها: مجموعه‌ای از تضادها و ناسازگاری‌ها شخصیت داستان را به‌مبارزه می‌طلبند. تعارض‌ها و برخوردهایی که در داستان رخ می‌دهند، احساسات مخاطبان را تحریک می‌کنند؛ زیرا مردم تجربه‌های مشابه و شخصی خودشان را به‌یاد می‌آورند و با شخصیت اصلی احساس نزدیکی می‌کنند. قدرت داستان به عناصری بستگی دارد که شما انتقال و آموزش می‌دهید. اگر داستان شما برخورد و کشمکشی نداشته باشد، به داستان واقعی شبیه نیست.
  • راه‌حل: هر داستان مؤثر لزوما «پایان مفید» دارد. راه‌حلی که ارائه می‌دهید، باید به داستان خاتمه دهد و مفاهیم پیرامون شخصیت‌ها و درگیری‌ها را روشن کند و مخاطبان را در وضعیت Call-to-Action یا فراخوان برای اقدام قرار دهد.

Storytelling process

فرایند داستان‌سرایی

همان‌طورکه در ابتدای این مطلب تأکید کردیم، داستان‌سرایی هنر است و به خلاقیت و بینش و مهارت نیاز دارد؛ اما چرا فرایند داستان‌سرایی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؟ شما به‌عنوان برند یا سازمان باید واقعیت‌ها و پیام‌های زیادی را در قالب داستانی مختصر بیان کنید. بنابراین، باید بدانید چگونه گام اولیه را بردارید و پس‌ازآن نیز، چه مراحلی طی کنید.

۱. مخاطبان را بشناسید: چه کسی می‌خواهد داستان شما را بشنود؟ چه کسی از داستان شما سود می‌برد و به آن پاسخ می‌دهد؟ شما باید خوانندگان داستان و افرادی را بشناسید که درمقابل آن واکنش نشان می‌دهند و دست به اقدام می‌زنند. بنابراین قبل از شروع داستان، تحقیقات بازار را انجام دهید و پرسونای خریداران را تعریف کنید. این جریان به شما نشان می‌دهد  خوانندگان یا بینندگان یا شنوندگان داستان شما چه کسانی هستند. پرسونای خریداران بالقوه جهت‌گیری استراتژی‌های بازاریابی و خط اصلی داستان شما را تعیین می‌کند.

۲. پیام اصلی برند را مشخص کنید: صرف‌نظر از اینکه داستان شما در یک صفحه نوشته می‌شود یا ۲۰ صفحه و مطالعه‌ی آن ۱۰ دقیقه طول می‌کشد یا ۶۰ دقیقه، درهرحال باید از یک پیام اصلی برخوردار باشد. به این مسئله فکر کنید که داستان شما برای فروش محصول نوشته می‌شود یا جذب سرمایه‌گذار؟ مهم‌ترین نکته‌ی مطرح‌شده در داستان چیست؟ به‌منظور مشخص‌کردن پیام اصلی سعی کنید داستان را در ۶ تا ۱۰ کلمه خلاصه کنید. اگر نمی‌توانید این کار را انجام دهید، فاقد پیام محوری هستید.

۳. تصمیم بگیرید چه داستانی می‌خواهید تعریف کنید: مسلما همه‌ی داستان‌ها به‌شیوه‌ی یکسانی خلق نمی‌شوند. وقتی می‌خواهید نوع داستان را مشخص کنید، به این موضوع فکر کنید که می‌خواهید مخاطبان چه احساس و واکنشی داشته باشند.

داستان شما باید توضیح دهد که درگذشته، عمل موفقیت‌آمیز چگونه صورت گرفته و مخاطبان چگونه می‌توانند تغییر مشابهی به‌وجود آورند. از بیان جزئیات زیاد و اغراق‌آمیز خودداری کنید تا مخاطبان روی اقدامات یا تغییراتی متمرکز شوند که داستان آن‌ها را تشویق می‌کند.

Storytelling Ideas

ایده‌هایی که در داستان کسب‌وکار مطرح می‌شوند

درباره‌ی خودتان با مردم صحبت کنید: داستانی بنویسید که شکست‌ها و پیروزی‌ها و مبارزه‌های حقیقی و انسانی را به‌تصویر بکشد. مصرف‌کنندگان امروزی از برندهایی استقبال می‌کنند که بازاریابی صادقانه و معتبری دارند. داستان‌سرایی نیز از این قاعده مستثنا نیست.

ارزش‌ها را منتقل کنید: داستانی بنویسید که احساسات و عواطف و شخصیت‌ها و موقعیت‌های آشنایی را یادآوری کند؛ به‌طوری‌که مخاطبان به‌راحتی آن ارزش‌ها را به زندگی خود وارد کنند. این گروه از داستان‌ها در مواضعی کاربرد بیشتری دارند که مردم با برخی از ارزش‌ها موافق نیستند یا آن‌ها را درک نمی‌کنند.

مشارکت و تشکیل انجمن را تشویق کنید: داستانی بگویید که خوانندگان را ترغیب کند با یکدیگر بحث و گفت‌وگو کنند. از موقعیت یا تجربیاتی استفاده کنید که حس هم‌ذات‌پنداری مخاطبان را برانگیزد. بی‌طرفی شخصیت‌ها و موقعیت‌ها را حفظ کنید تا دیدگاه گروه‌های بیشتری از خوانندگان را به‌خود جذب کنید.

چیزی را یاد بدهید یا دانشی را به‌اشتراک بگذارید: داستانی بنویسید که حاوی تجربه‌ی آزمون‌وخطا است. بدین‌ترتیب، خوانندگان با مسئله‌ی مدنظر شما آشنا می‌شوند و می‌فهمند راه‌حل چگونه کشف و اجرا می‌شود. همچنین، درباره‌ی راه‌حل‌های جایگزین دیگر بحث کنید.

مشخص کنید چه اقدامی از مخاطبان انتظار دارید: انتظارتان از خوانندگان داستان باید با هدفتان هم‌سو باشد. دقیقا می‌خواهید مخاطبان پس از شنیدن داستانتان چه‌ کاری انجام دهند؟ به‌عنوان‌ مثال، آن‌ها باید در خبرنامه ثبت‌نام کنند یا در دوره‌ی آموزشی شرکت کنند یا محصولی بخرند؟ این اقدام را با هدف اصلی مقایسه و از هم‌جهت‌بودن آن‌ها مطمئن شوید.

رسانه‌ای برای انتشار داستان در نظر بگیرید: داستان‌ها می‌توانند در شکل‌ها و قالب‌های مختلفی ظاهر شوند. بعضی از داستان‌ها خوانده و بعضی دیگر دیده و برخی هم شنیده می‌شوند. رسانه‌ای که برای انتشار داستان تعیین می‌کنید، به نوع داستان و همچنین منابعی نظیر پول و زمان شما بستگی دارد.

Storytelling

راه‌هایی برای جذب مخاطب ازطریق داستان‌سرایی

همان‌طورکه گفتیم، داستان‌سرایی یکی از ابزارهای برتر بازاریابی برای جذب مخاطب است. پس‌ازاینکه مخاطبان و هدف خود را مشخص کردید و پرسونای خریداران را تشکیل دادید، با کمک نکات زیر می‌توانید کیفیت داستان‌سرایی خود را بهبود دهید.

محتوای ویدئویی احساسی تولید کنید: محتوای ویدئویی بیشتر از سایر انواع محتوا احساسات مخاطب را برمی‌انگیزد. صرف‌نظر از هدف و سبک داستان، محتوای ویدئویی انسان‌ها را به درک یکسانی از یک ماجرا می‌رساند. به‌همین‌دلیل ازنظر بازاریابی، ویدئو ابزار قدرتمندی برای شرح اهداف برند محسوب می‌شود.

خاص باشید: برندها با تولید ویدئوهای خاص و جدید می‌توانند رابطه‌ی تنگاتنگی با کاربر برقرار کنند و آن‌ها را به‌سمت خود جذب کنند. برعکس، ویدئوهای کلیشه‌ای کمکی به بازاریابی محصولات و خدمات شما نمی‌کنند. در هر مرحله، خودتان را به‌جای مخاطب بگذارید. هرچه ایده‌های جدیدتر و جالب‌تری در داستان ویدئویی خود ارائه کنید، از تلاش‌هایتان نتیجه‌ی بهتری می‌گیرید.

ساده باشید: مهم‌ترین عناصری که داستان شما را جذاب‌تر می‌کنند، اعتبار و صحت ایده‌ی شما است. این عناصر ساده‌ترین و درعین‌حال پیچیده‌ترین عناصری هستند که داستان‌سرایی و کسب‌وکار را به‌هم متصل می‌کنند. درواقع با حفظ سادگی، برند خود را جذاب‌تر و دوست‌داشتنی‌تر جلوه می‌دهید. این موضوع را دستِ‌کم نگیرید؛ زیرا ازاین‌طریق می‌توانید مشتریان وفاداری جذب کنید که درمقابلِ رقیبان از شما حمایت می‌کنند.

داستان را در رسانه‌ی مناسب به‌اشتراک بگذارید: زمانی‌که براساس مجموعه‌ای از عوامل و منابع، رسانه‌ای برای اشتراک‌گذاری داستان انتخاب می‌کنید، باید علایق مخاطبان را نیز در نظر بگیرید. بررسی کنید آن‌ها بیشتر وقت خود را در کدام وب‌سایت‌ها یاشبکه‌های اجتماعی سپری می‌کنند. به‌عنوان‌ مثال، رادیو رسانه‌ی مناسبی برای تبلیغات برند است؛ اما اگر هدف شما این است که مخاطبان را به صفحه‌ی خرید هدایت کنید، باید از کانال بازاریابی دیگری استفاده کنید.

تجربه‌ی حضور فیزیکی را با داستان ترکیب کنید: یک از راه‌های مناسب برای انتشار داستان، حضور در رویدادها است. بسیاری از مردم دوست دارند پس از حضور در رویداد، محصولی بخرند. به‌همین‌دلیل، برندها در طول جریان رویداد از ترفندهای مختلف بازاریابی استفاده می‌کنند. نکته‌ی مهمی که باید به‌یاد داشته باشید، این است که استراتژی شما در جریان رویداد، باید با داستان کلی برندتان هماهنگ باشد. شما می‌توانید مخاطبان خود را در مکانی دورهم جمع کنید و اوقات خوشی برایشان رقم بزنید؛ اما فراموش نکنید هدف اصلی شما از همه‌ی این برنامه‌ها، افزایش وفاداری مشتریان به برند است.

Brand Story

داستان برند چیست و چرا به آن نیاز دارید؟

داستان برند نهایت و اوج همه‌ی ویژگی‌ها و مشخصات برند است. اغلب شرکت‌ها در صفحاتی مانند «درباره‌ی ما» و «بیانیه‌ی مأموریت»، مسیر حرکت برندشان را شرح می‌دهند. مهم‌ترین عناصر مشترک داستان‌های برند عبارت‌اند از: نام برند، لوگو، شعار شرکت، طراحی وب‌سایت، صدای برند، محتوای وبلاگ، محتوای رسانه‌های اجتماعی، کیفیت محصولات و خدمات، قیمت‌ها، خدمات مشتریان، ارتباطات و انجمن‌ها و حامیان مالی.

داستان برند همه‌ی جوانب کسب‌وکار شما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؛ حتی اگر خودتان متوجه آن نباشید. استخدام کارمندان و فروش محصولات و حتی جذب سرمایه‌گذار، به این موضوع بستگی دارد که شرکت شما چقدر در توسعه‌ی داستان برند خود موفق عمل کرده است.

Brand Story

بازنویسی داستان برند

توماس بارون نویسنده‌ای است که به‌طور تخصصی به شرکت‌ها کمک می‌کند داستان برند خود را تألیف کنند. وی توصیه می‌کند در نوشتن داستان برند از راهکارهای زیر غافل نشوید:

کار را با اهداف واقعی شروع کنید: چرا مشتریان باید به شما اعتماد کنند؟ آیا کاری که انجام می‌دهید، یکی از مشکلات مخاطبان را برطرف یا زندگی آن‌ها را راحت‌تر می‌کند؟ به این پرسش‌ها پاسخ دهید تا اهداف کسب‌وکار خود را به‌یاد آورید. این اهداف را در تمامی مراحل نگارش داستان برند مدنظر داشته باشید.

داستان را مانند فیلم‌نامه بنویسید: داستان برند خود را به‌شیوه‌ای تعریف کنید که از جذابیت فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی برخوردار باشد. داستان شما باید پرکشش باشد و ذهن مخاطب را درگیر خود کند.

داستان را یک‌بار با صدای بلند بخوانید: بدین‌ترتیب اشتباهات و اشکالات احتمالی آن را متوجه می‌شوید و درصورت نیاز، برخی اصطلاح‌ها یا واژه‌ها را تغییر می‌دهید. مخاطبان باید به‌راحتی با متن نهایی شما ارتباط برقرار کنند.

خلاصه‌نویسی کنید: در آخرین مرحله، باید جملات داستان را خلاصه و کوتاه کنید تا خواننده از پیگیری آن‌ها خسته نشود. درضمن، جملات کوتاه مقصود شما را سریع‌تر به مخاطبان منتقل می‌کنند.

سخن پایانی

مقرون‌به‌صرفه‌ترین و دردسترس‌ترین راه داستان‌سرایی انتشار داستان‌های متنی یا نوشتاری است. دراین‌صورت، داستان را به‌انضمام چند تصویر مرتبط به‌صورت مقاله یا پست‌های وبلاگ ارائه می‌کنید. اگر بخواهید یک گام به جلو بردارید، می‌توانید به داستان‌سرایی گفتاری روی بیاورید و داستان برند را در سخنرانی یا گفت‌وگوهای زنده تعریف کنید. البته، ماهیت داستان‌سرایی گفتاری به مهارت و تمرین و تکرار بیشتری نیاز دارد تا احساسات مخاطبان را درگیر کند و پیام شرکت را به‌خوبی انتقال دهد. در دنیای امروزی، روش‌های جدید و مؤثر داستان‌سرایی پادکست‌ها و داستان‌های دیجیتالی را شامل می‌شوند. هر داستان دیجیتالی ازطریق رسانه‌های مختلف مانند ویدئو، انیمیشن، داستان‌های تعاملی و حتی بازی بیان می‌شود و شاید هزینه‌ی بیشتری به شما تحمیل کند؛ اما بازدهی فوق‌العاده‌ای در انتقال پیام‌های شما خواهد داشت.

نشانه‌های ریزش مشتری چیست و چگونه می‌توان از آن جلوگیری کرد

نرخ ریزش مشتری در کسب‌وکارهای SaaS یا نرم‌افزار به‌عنوان خدمات بسیار حیاتی است و باید با تعیین معیارهای مناسب، مدام تحت بررسی قرار بگیرد.

پیدا کردن مشتری و فروختن محصول به آن‌ها کار راحتی نیست و از دست دادن هر یک از آن‌ها ضربه‌ی بزرگی به کسب‌وکار وارد خواهد کرد. مخصوصا در شرکت‌های نرم‌افزار به‌عنوان خدمات (SaaS) نرخ ریزش مشتری یا Churn تهدید بزرگی برای آن‌ها خواهد بود، به‌طوری‌که تفاوت بین مثبت و منفی بودن نرخ ریزش مشتری تفاوت بین موفقیت‌آمیز بودن یا نبودن کسب‌وکار را مشخص خواهد کرد.

نرخ ریزش یا رویگردانی مشتری، درصد مشتریانی است که طی یک دوره‌ی معین از دست رفته‌اند. نرخ ریزش مشتری برای تمام کسب‌وکارها مخصوصا کسب‌وکارهای SaaS بسیار مهم است به همین دلیل بهتر است صفر یا حتی منفی باشد. در مدل کسب‌وکار SaaS نرم‌افزار به‌صورت یک سرویس یا خدمت به کاربر عرضه می‌شود. در این مدل کاربران بسته به میزان استفاده‌ی خود از محصول هزینه پرداخت می‌کنند.

ضرب‌المثل «پیشگیری بهتر از درمان است» در تمام ابعاد زندگی از جمله پیش‌بینی ریزش مشتری کاربرد دارد و بهتر است پیش از دیر شدن با شاخص‌های مناسب سنجیده شود.

churn rate

به علائم اولیه توجه کنید

نرخ ریزش مشتری معمولا هنگام تمدید قرارداد قابل اندازه‌گیری است اما نشانه‌های آن از چند ماه قبل و در ۹۰ روز اول رابطه با مشتری قابل تشخیص است. سه موردی که باید همیشه در نظر داشته باشید عبارت‌اند از:

نحوه‌ی آشنایی با محصول: زمانی‌که صحبت از نرخ ریزش مشتری به میان می‌آید، ۹۰ روز اول بعد از خریداری محصول بسیار حیاتی هستند. رفتار مشتری و نحوه‌ی استفاده از محصول باید در این مدت به‌طور دقیق بررسی شوند. تعداد مجوزهای فروخته‌شده و همچنین افرادی که از محصول استفاده می‌کنند را تحت نظر داشته باشید. هر تفاوتی میان این دو عدد نشان‌دهنده‌ی مشکل بزرگی است. همچنین وظایف مشخصی را برای بهره‌گیری کاربران از محصول تعریف کنید، انجام نشدن وظایف نشانه‌ی خوبی نیست.

تعامل هر کاربر با محصول: علاوه‌بر بررسی نحوه‌ی آشنایی کاربر با محصول در ۹۰ روز نخست، به نحوه‌ی استفاده از محصول نیز دقت کنید. آیا کاربران به‌طور مرتب از محصول استفاده می‌کنند؟ آیا ویژگی‌های جدید و پیشرفته‌ی آن را با گذشت زمان پیدا می‌کنند؟ ماهیت تیکت‌هایی که برای پشتیانی استفاده می‌کنند چیست؟ سوالات آن‌ها مربوط‌به ویژگی‌های ابتدایی است یا ویژگی‌های پیشرفته‌ی محصول؟ آیا بعد از استفاده از ویژگی خاصی تعداد کاربران کاهش پیدا کرده است؟

وسعت استفاده از محصول در سازمان مشتری: یکی دیگر از مواردی که بعد از فروش محصول باید در نظر گرفته شود، ردپای استفاده از آن است. البته این موضوع به ماهیت نرم‌افزار بستگی دارد اما به‌طور کلی اگر می‌بینید تنها گروه مشخصی از کاربران با محصول تعامل می‌کنند، مخصوصا زمانی‌که محصول برای همه‌ی کارمندان خریداری شده باشد نشانه‌ی خوبی نیست. همچنین اگر عمق استفاده‌ی کاربران از محصول زیاد نباشد یعنی جای نگرانی وجود دارد.

exit

دلایل ریزش مشتری را پیدا کرده و از آن‌ها جلوگیری کنید

چگونه می‌توان از بروز چنین اتفاقاتی جلوگیری کرد؟ زمانی‌که متوجه چنین واکنشی از سوی مشتری شدید، باید چه کاری انجام دهید؟ راه‌های جلوگیری از ریزش مشتری عبارت‌اند از:

ارزش‌ها را به‌طور واضح تعریف کنید: اینکه مشتری چگونه ارزش‌های کسب‌وکار شما را تعریف می‌کند و اینکه انجام چه کارهایی باعث تولید این ارزش‌ها می‌شود را مشخص کنید. برای تعیین ارزش‌ها می‌توانید از نحوه‌ی رفتار بهترین مشتری‌های خود و تشویق سایر مشتری‌ها به انجام آن استفاده کنید.

زمان ارزیابی را کاهش دهید: هنگام ارزیابی نحوه‌ی یادگیری مشتری‌های جدید خیلی مهم است که گزینه‌ی زمان را در نظر بگیرید. تعیین زمان مناسب برابر است با سرمایه‌گذاری عاقلانه در تجربه‌ی کاربری، ایمیل‌های آموزشی، راهنمایی‌های داخل برنامه‌ای و آموزش مشتری‌ها. برای انجام این کار از تیم فنی و بازاریابی کمک بگیرید و بهترین زمان برای فرایند یادگیری مشتری را مشخص کنید.

تهیه‌ی آموزش شخصی‌سازی‌شده: برای آموزش نحوه‌ی استفاده از محصول، نباید بیش از اندازه روی محصول تمرکز کرد بلکه باید هدف آن یعنی کمک به مشتری را در نظر گرفت. با سفارشی کردن مسیر یادگیری هر شخص باتوجه‌به سمت و دانشی که دارد، می‌توان نرخ ریزش مشتری را کاهش داد.

churn rate

آموزش مشتری را به‌طور مرتب ادامه دهید: اگرچه ۹۰ روز اول استفاده از یک محصول بسیار مهم و حیاتی است اما تجربه‌ی کاربری بعد از گذشت یک سال به‌دلیل استخدام نیروی جدید یا تغییر سمت کارمندان به‌طور کامل تغییر می‌کند. بنابراین بهترین کار این است که مشتری‌ها را به‌طور پیوسته آموزش دهید. به‌عنوان مثال هر موقع کاربر جدیدی به سیستم اضافه شد آموزش استفاده از محصول را به‌طور خودکار برای او ارسال کنید.

تنها یک منبع قابل اطمینان داشته باشید: هنگام ارزیابی حساب کاربری مشتری، برای هر موردی که مهم به نظر می‌رسد امتیاز در نظر بگیرید. به‌عنوان مثال برای میزان استفاده از محصول، پذیرش آموزش از سوی مشتری، حجم تیکت‌های ارسال‌شده و وفاداری مشتری امتیاز تعیین کنید. سپس پیش از فروش محصول، افرادی که قصد استفاده از آن در یک سازمان را دارند مشخص کنید و داده‌های جمع‌آوری‌شده از اندازه‌گیری این معیارها را بسنجید.

دلایل ریزش مشتری را مشخص کنید: ریزش مشتری برای هر کسب‌وکاری اتفاق می‌افتد و اجتناب‌ناپذیر است. مهم‌ترین کاری که بعد از ترک هر مشتری باید انجام دهید این است که دلیل آن را مشخص کنید. برای این کار شرایط را با دقت تحلیل کنید و از داده‌های جمع‌آوری‌شده برای رشد سازمان خود به‌عنوان یک شرکت مشتری محور استفاده کنید. پیدا کردن دلایل ریزش مشتری و اصلاح کردن آن بهترین راه جلوگیری از این اتفاق در آینده است.

نرخ ریزش مشتری منفی، ایده‌آل است

نرخ ریزش مشتری یک بازی بدون برد و باخت نیست. مهم‌ترین کار این است که جلوی آن را در همان مراحل ابتدایی عرضه‌ی محصول بگیرید. با تعیین معیارهای مناسب و نظرسنجی از همه‌ی اعضای تیم می‌توان نرخ ریزش مشتری برای یک کسب‌وکار نرم‌افزار به‌عنوان خدمات را به نرخ ایده‌آل یعنی منفی رساند.

مشخصات چیپست اگزینوس 9710 لو رفت!

نزدیک به یکسال پیش شاهد معرفی چیپست اگزینوس 9610 از سوی سامسونگ بودیم. این پردازنده 10 نانومتری قدرت گوشی جدید گلکسی A50 را تامین می کند و انتظار می رود در گوشی موتورولا One Vision نیز مورد استفاده قرار بگیرد (سامسونگ از گوشی های گلکسی A50 و گلکسی A30 رونمایی کرد).

به تازگی اطلاعات جدیدی در فضای مجازی منتشر شده که بر اساس آن، سامسونگ در حال توسعه چیپست جایگزین اگزینوس 9610 است. حساب کاربری Ice Universe، مشخصات چیپست اگزینوس 9710 را در اختیار رسانه ها قرار داده است.

پردازنده جدید سامسونگ با لیتوگرافی 8 نانومتری توسعه پیدا می کند. این چیپست به 8 هسته پردازشی مجهز می شود. 4 هسته این چیپست Cortex-A76 با فرکانس 2.1 گیگاهرتز و 4 هسته دیگر آن از نوع Cortex-A55 و با فرکانس 1.7 گیگاهرتز است.

این چیپست در مقایسه با نسل گذشته خود پیشرفت زیادی داشته است. چیپست اگزینوس 9610 به هسته های Cortex-A73 و Cortex-A53 مجهز شده است.

اگزینوس 9710 از پردازنده گرافیکی Mali-G76 بهره می برد که فرکانس آن روی 650 مگاهرتز تنظیم شده است. اگزینوس 9610 دارای پردازنده گرافیکی Mali-G72 است. انتظار می رود چیپست جدید سامسونگ دارای ISP قدرتمندتری در مقایسه با نسل گذشته خود باشد.

در حال حاضر اطلاعاتی در رابطه با زمان معرفی این پردازنده در اختیار رسانه ها قرار نگرفته است. در صورتی که در آینده نزدیک با این چیپست ملاقات کنیم، همچنان باید مدت زمان طولانی منتظر استفاده از آن در یک گوشی هوشمند باشیم.

سامسونگ در گوشی های تولیدی خود از چیپست های اگزینوس و کوالکام استفاده می کند که این موضوع در رابطه با پرچمداران این غول فناوری کره ای نیز صادق است. پردازنده های تولیدی سامسونگ در سال های اخیر با پیشرفت های زیادی همراه بوده است.